فرو چکد خونم از قلب پاک خدا Ø profile picture

فرو چکد خونم از قلب پاک خدا Ø

ba2k

About Me

..

My Interests





www.ba2kdesign.com

I'd like to meet:



..
I Babak , was born on November 2, 1971 in IRAN - TEHRAN .Most recently I was diagnosed with Cancer. My cancer rapidly spread to my abdomen and lungs in less than 5 months. My treatment consisted of surgery and Chemotherapy to reduce the Tumor.
At the current moment I responded well to the chemo and most of the cancer in my body has decreased however there is still one remaining Tumor. It is unfortunate that it had to take such a tremendous life changing experience for me to appreciate the value of my health and lead me to want to contribute and help out as much as I can.
Dealing with cancer treatments does not only affect the health of the patient but it also puts tremendous financial strain on the family members as well. Therefore I have created a website of my designs Ba2K to raise money to donate to Iranian children affected by this disease and their family members.
Please note that all proceeds and money raised by all purchases through My site www.ba2kdesign.com will be donated to those in need. Your contribution in any purchases is greatly appreciated.
Thank You
Babak


๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑

داند خدا که بعد خدا می پرستمت
هان ای وطن مگو که چرا می پرستمت

ذرات هستیم زتو بگرفته است جان
چون برتری زجان همه جا می پرستمت

هر صبحدم باز کند آسمان درش
با سد هزار دست دعا می پرستمت

چون پای تا سر تو سزاوار حرمت است
با عضو عضو خود سرو پا می پرستمت

چون مرغ پر شکسته ای از آشیان جدا
اینک از آشیان جدا می پرستمت

از یاد رودهای کف آلود نعره زن
دیوانه ام به شورو سدا می پرستمت

از یاد آن فضای فروزان نور بار
در زیر آن گرفته فضا می پرستمت

از یاد آن چنار کهن سال سبز پوش
در پیش برگ برگ جدا می پرستمت

چون بوی کل بیاد توام می برد بباغ
با لرزش نسیم صبا می پرستمت

هر جا که مطربی کند از عشق نغمه سر
در پرده پرده ساز و نوا می پرستمت

بعد مکان اثر نکند در دیار عشق
ای دور از نظر بکجا می پرستمت

ثروتمدار شهر سزاوار ذکر نیست
از یاد کودکان گدا می پرستمت

از یاد رفتگان بخون غرق گشته ات
در خون و اشک کرده شنا می پرستمت

از یاد آنک بر لب شمشیر آبدار
سد بوسه داده روز دعا می پرستمت

از یاد سنگری که سرافراز مردمان
با خون خویش کرده بنا می پرستمت

گه با صریر خامه و گه با زبان دل
هم آشکار و هم خفا می پرستمت

๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑

چکامه وطن

شبي دل بود و دلدار خردمند
دل از ديدارِ دلبر شاد و خرسند

که با بانگ « بَنان » و نام ايـران
دو چشمم شد زشور عشق، گريان

چو دلبر شور و اشک شوق را ديد
به شيريني، زمن مستانه پرسيد

بگو جانا که مفهوم « وطـن » چيست؟
که بي مهرش، دلي گر هست، دل نيست

به زير « پـرچـم ايـران » نشستيم
و در را جز به روي « عشق » بستيم

به يُـمـن عـشـق، دُر نـاب سُـفـتيم
و در وصف « وطـن » اين گونه گفتيم

وطـن، يعني درختي ريشه در خاک
اصـيل و سـالم و پـر بـهره و پـاک

وطـن، خـاکـي سـراسـر افـتـخار است
که از «جمشيد» و از «کِي» يادگار است

وطـن، يعني نـژاد آريـايـي
نـجـابت، مـهـرورزي، بـاصفايي

وطـن، يعني سرودِ رقص و آتش
به استقبال« نـوروزِ » فـره وش

وطـن، خاک « اشـو زرتـشـت » جاويد
کـه دل را مي بـرد تـا اوج خـورشـيـد

وطـن، يعني « اوسـتـا » خواندن دل
بـه آيـيـن « اهــورا » مـانـدن دل

وطـن، شوش و چغازنبيل و کارون
ارس، زاينده رود و موج جيحون

وطـن، تير و کمان « آرش » ماست
سـيـاوش هاي غرق آتش ماست

وطـن، « فردوسي » و « شهنامه »ي اوست
کـه ايـران زنـده از هنـگـامـه ي اوسـت

وطـن، آواي « رخش » و بانگ شبديز
خروش « رسـتـم » و گلبانگ پـرويـز

وطـن، چنگ است بر چنگ نکيسا
سـرود بـاربـدهـا، خـسـروآسـا

وطـن، نقش و نگار تخت جمشيد شـکـوه روزگـار تخت جمشيد

وطـن، منشور آزادي کـورش شکوه جوشش خون سـيـاوش

وطـن، خرم زدين « بـابـک » پاک که رنگين شد زخونش چهره ي خاک

وطـن، « يعقوب ليث » آرَد پديدار و يا « نـادر » شَـه پـيـروز افـشـار

وطـن، را لاله هاي سرنگون است زِياد « آريوبرزن » غرق خون است

به يک روزش طلوع « مازيار » است دگر روزش « ابو مسلم » به کار است

وطـن، يعني دو دست پينه بسته به پـاي دار قالي ها نـشـسـتـه

وطـن، يعني هنر، يعني ظرافت نـقـوش فـرش، در اوج لطافت

وطـن، يعني تفنگ بختياري غـرور مـلـي و دشمن شـکاري

وطـن، يعني « بلوچ و کردستان » با صلابت دلـي عـاشـق، نگـاهي با مـهـابـت

وطـن، يعني خروش شروه خواني زخـاک پـاک « مـيـهـن » ديـده بـاني

وطـن، يعني بلنداي دماوند زقهر مـلـتـش، ضحاک در بند

وطـن، يعني « سهند » سرفرازي چنان « ستارخان »اش پاکبازي

وطـن، يعني سخن، يعني خراسان سـراي جاودان عشق و عرفان

وطـن، گل واژه هاي شعر خيام پيام پر فروغ پـيـر بـسـطـام

وطـن، يعني « کمال الملک » و عطار يـکـي نـقـاش و آن يـک مـحو ديـدار

در اين ميهن دو سيمرغ است در سير يکي « شهنامه » ديگر، منطق الطير

يکي من را زِ هَر، من، مي رهاند يکي دل را به دلـبر مي رسـاند

وطـن، خون دل « عين القضات » است نيايش نامه ي « پـيـر هـرات » است

خراسان است و نسل سربداران زجان بگذشتگان در راه ايران

وطـن، يعني « شفا »، « قانون »، اشارات خــرد بـنـشـسـتـه در قــلـب عــبـارات

نظامي خوش سرود آن پير کامل « زمـين باشد تن و ايـرانِ ما دل »

وطـن، آواي جان شاعر ماست صداي تار « باباطاهر » ماست

اگر چه قلب طـاهـر را شکستند و دستش را به مکر و حيله بستند

ولي ماييم و شعر سبز دلدار دو بيت طاهر و هيهات بسيار

وطـن، يعني « تو » و گنجينه راز تَـفَاُل از لـسـان الغيب شيراز

وطـن، دارد سرود « مثنوي » را زلال عـشـق پـاک مـعـنـوي را

تو داني « مولوي » از عشق لبريز نشد جز با نگاه شمس تبريز

مرا نقش « وطـن » در جانِ جان است همان نقشي که در « نقش جهان » است

وطـن، يعني سـرود مـهـرباني وطـن، يعني درفش کاوياني

زعطر خاک ميهن گر شوي مست کوير لوت ايران هم عزيز است

وطـن، « دارالفنون »، ميرزاتقي خان شـهـيـد سـرفـراز فـيـن کـاشـان

وطـن، يعني « بهارستان »، مصدق حـضـوري بي ريا چـون صبح صـادق

زخاک پاک ما « پـروين » بخيزد بهار ، آن يار مهر آيين، بخيزد

که از جان ناله با مرغ سحر کرد دل شـوريـده را زيـر وزبـر کرد

وطـن، يعني صداي شعر « نيما طـنـيـن جـان فـزاي مـوج دريا

وطـن، يعني « خزر »، « صياد »، جنگل « خليج فارس »، « رقص نور »، « مشعل »

وطـن، يعني « ديار عشق» و اميد ديار ماندگار نـسـل خـورشـيـد

کنون اي « هم وطن »، اي جان جانان بيــا بـا مـا بـگـو پـايـنـده ايـران

شاهکاری از استاد بادکوبه اي

๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑

پیراهنت را پاره کردند
مرد و زنت آواره کردند

خاک تورا خونین نوشتند
آنها که ننگ این بهشتند

گنجینه هایت رفته تاراج
جان تو را صد زخمه آماج

فرهنگ تو رو به زوال است
امروز آسودن محال است

مرز تو بر مرد تو بستند
از هر طرف پشتت شکستند

صدبار جانت را دریدند
پیراهنت بر تن کشیدند

نام تورا بر نیزه کردند
نابودی ات انگیزه کردند

آزادگانت مرده در بند
آزادیت را حبس کردند

خون می زند فواره از چشم
در بند بند جان تو خشم

مام من ای مام قلندر
ای خوبتر از مهر مادر

خاک من ای خاک تکیده
ای جان به لبهایت رسیده

کشتند و آتش ها کشیدند
گیسوی نازت را بریدند

نوباوگانت طعمه تیر
بر هرچه فرق آثار شمشیر

خاک من آه ای آریا پوش
یلدا و نوروزت فراموش؟

یک قطره مانده تا رهایی
ای قطره ی خونم کجایی؟

๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑

اگر ایران بحز ویران سرا نیست
من این ویرانسرا را دوست دارم

اگر تاریخ ما افسانه رنگ است
من این افسانه ها را دوست دارم

نوای نای ما گر جانگداز است
من این نای و نوا را دوست دارم

اگر آب و هوایش دلنشین نیست
من این آب و هوا را دوست دارم

بشوق خار صحراهای خکش
من این فرسوده پا را دوست دارم

من این دلکش زمین را می پرستم
من این روشن سما را دوست دارم

اگر بر من ز ایرانی رود زور
من این زور آزما را دوست دارم

اگر آلوده دامانید اگر پاک
من ای مردم شما را دوست دارم

پاینده و جاوید ایران

شادروان مهدی اخوان ثالث

๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑

ایران ما افتخار جهان

سالها مشعل ما پیشرو دنیا بود
چشم دنیا همه روشن به چراغ ما بود

درج دارو همه در حکم حکیم رازی
برج حکمت همه با بوعلی سینا بود

با حکیمان جهان مشق خطی خوانا بود
عطر عرفان همه با نسخه شعر عطار بود

اوج فکرت همه با مثنوی مولانا بود
داستانهای حماسی به سرود و بسزا

خاص فردوسی و آن همت بی همتا بود
پند سعدی کلمات ملک العرش علا

عزل حواجه سرود ملا اعلا بود
کاوه ماست که بر قاف قرون عنقا بود

"تاج تاریخ جهان کوروش بزرگ هخامنش است"
کز قماشی و منشی محتشم و والا بود

عدل کسری چه همایی است همایون سایه
که نه بر صحنه تاریخ چنین سیما بود

شاه شطرنج فتوحات همانا نادر
کز سلحشوری و لشگر شکنی غوغا بود

خاتم گمشده را باز بجو ای ایران
"که بدان حلقه جهان زیر نگین ما بود"

استاد شهریار

๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑

زنده باد هواداران وطن

زنده باد آن کس که هست از جان هوادار وطن
هم وطن غمخوار او، هم اوست غمخوار وطن

دکتری فهمیده باید ، دست در درمان زند
تا زنو بهبود یابد ، حال بیمار وطن

هر که دور از میهن خود ، در دیار غربت است
از برایش سرمه چشم است ، دیدار وطن

تا خس و خار خیانت را ، نسازی ریشه کن
کی مصفّا می شود ، بهر تو گلزار وطن

پیکر مام وطن ، دانی چرا خم گشته است ؟
زان که مشتی اجنبی خواهند ، سربار وطن

به که در فکر وطن ، باشیم و فکر کار او
پیش از آن کز دست ها بیرون رود کار وطن

๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑

شور وطن

هر که را بر سر زسودای وطن افسر بود
هر کجا باشد تنی اهل وطن را سر بود

هر که از میهن سخن گوید کلامش دلرُباست
نغمه های بلبل این باغ رنگین تر بُود

هر که از نام وطن دارد کلام او نشان
نامش آخر زینت اوراق هر دفتر بُود

هر که بهر زیب و زیور رو نتابد از وطن
چهره مام وطن را زینت و زیور بُود

آنکه از راه خیانت سرور جمعی شده است
زان بود ارباب که آن ارباب را نوکر بود

آنکه در هر کار می رقصد به ساز اجنبی
تازه گر شیرین برقصد لنگه عنتر بُود

مهر میهن ، پرتو مردانگی ، عزمی قوی
این سه تا تنها دوای درد این کشور بُود

๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑

ایران پرست باش

دست ار هد به پای گل و لاله مست باش
جامی بنوش و بی خبر از هر چه هست باش

بر فرق دوستانِ دو رو ، پشت پای زن
در جنگ دشمنان وطن ، چیره دست باش

فتح و شکست ، لازمۀ زندگی بُوَد
ای مرد زندگی ، پی فتح و شکست باش

ترکی و پارسی ، نکند فرق پیش ما
از هر کجا که زاده ای ایران پرست باش

رهی معیری

๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑

بد خواهِ وطن

آن درد کدام است ؟ که درمان شدنی نیست
و آن لطمه کدام است ؟ که جبران شدنی نیست

بیمارِ وطن ، این همه از درد چه نالد ؟
دردی به جهان نیست که درمان شدنی نیست

آن را که بوَد در صدد تفرقۀ ما
بر گوی ، که این جمع پریشان شدنی نیست

هر چند که امروز خوشی ، جنس گران است
آن جنس گران چیست ؟ که ارزان شدنی نیست

کم گوی که آسان نشود مشکل ملّت
آن مشکل مرگ است ، که آسان شدنی نیست

بدخواه وطن ، بهر تو دلسوز نگردد
زین گرگ بیندیش ، که چوپان شدنی نیست

رهی معیری

๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑

جوان ایرانی

یکی گیتی یکی یزدان پرستد
یکی پیدا یکی پنهان پرستد

یکی بودا وآن دیگر برهمن
دگر زان موسی چوپان پرستد

یکی از روی دستور اوستا
فروغ و خاور و رخشان پرستد

یکی ذات مسیح ناصری را
بسان حضرت سبحان پرستد

گروهی پیرو وخشور تازی
حدیث و سنت و قرآن پرستد

اگر پرسی ز کیش پور داوود
جوان پارسی ایران پرستد پرستد

استاد ابراهیم پورداوود

๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑

نگهبانِ وطن

ای وطن خصم ترا سنگ به جام افتادست
تشتِ رسوایی این بوم زبام افتادست

آتش کینه برافروز ، که در خانۀ ما
هر دغل پیشه در اندیشۀ خام افتادست

روز خون ریختن از خائن مُلک است امروز
از چه شمشیر تو ، در بند نیام افتادست

ریشۀ خصم برافکن که زبون گشت و ضعیف
جانِ این گرگ برآور ، که به دام افتادست

سرِ بیگانه پرستان به کمند است بیا
تا ببینی که به دام تو کدام افتادست

خون ما خورد بداندیش و کسی آگه نیست
بس که نوباوۀ جَم ، در پی جام افتادست

یوسف مُلک به زندان بلا مانده اسیر
بر رخ مهر ، سیه پردۀ شام افتادست

ای نگهبان وطن نوبتِ جانبازی توست
سر فدا ساز ، که هنگام سر افرازی تو افتادست

رهی معیری

๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑

عشق ایران

پی دانش و علم کوشش کنیم
جهان روشن از نور دانش کنیم

نکو سیرت و مهربانیم ما
هواخواه درماندگانیم ما

به بیچاره مردم ، نکوئی کنیم
ستمدیده را ، چاره جویی کنیم

به پاکی ، زگل ها رباییم گوی
که پاکیزه روییم و پاکیزه خوی

به آموزگاران خود بنده ایم
که آموزگاران آینده ایم

زدانش چراغی است ما را به دست
فضیلت شناسیم و دانش پرست

به نیکی ، که پیرایۀ گنجِ ماست
غم و رنج مردم ، غم و رنج ماست

چو خورشید و مه تابناکیم ما
که فرزند این آب و خاکیم ما

وطن خواه و ایران پرستنده ایم
که با عشق ایران زمین زنده ایم

رهی معیری

๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑

وطن من کجاست ؟

وطن یعنی آذربایجان و ستارخان و بابکهایش
وطن یعنی کوردستان و شیرزنان و دلاور مردانش

وطن یعنی خوزستان و اهواز و مردمان خون گرمش
وطن یعنی سیستان و بلوسچتان و دیار رستم هایش

وطن یعنی خراسان و سمرقند و بلخ و بخار و تاجیکهایش
وطن یعنی گیلان و مازندران و طبرستان و دیار مازیارهایش

وطن یعنی پارس و اصفهان و یزد و کرمان و دیگر شهرهایش
وطن یعنی خلیج همیشه پارس تا دریای مازندرانش

وطن یعنی جزایر سه گانه و بحرین و آبهای گرمش
وطن یعنی ناموس یعنی شرف یعنی زندگی یعنی ایران

๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑

عشق وطن

خاکم بسر ، ز غصه بسر ، خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت ، چه خاکی بسر کنم ؟

آوخ کلاه نیست وطن تا که از سرم
برداشتند ، فکر کلاهی دگر کنم

مرد آن بود که این کلهش برسر است و ، من
نامردم ار به بی کله ، آنی بسر کنم

من آن نیم که یکسره تدبیر مملکت
تسلیم هرزه گرد قضا و قدر کنم

زیر و زبر اگر نکنی خاک خصم ما
ای چرخ ! زیر و روی تو ، زیر و زبر کنم

جائیست آرزوی من ، ار من بآن رسم
از روی نعش لشکر دشمن گذر کنم

هر آنچه میکنی ؟ بکن ای دشمن قوی
من نیز اگر قوی شدم از تو بتر کنم

من آن نیم بمرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم

معشوق " عشقی " ای وطن ، ای عشق پاک
ای آنکه ذکر عشق تو شام و سحر کنم

« عشقت نه سرسری است که از سر بدر شود »
« مهرت نه عارضیست که جای دگر کنم »

« عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم »
« با شیر اندرون شد و با جان بدر کنم »

میرزاده عشقی

๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑
(BA)2K

عشق وطن

مرگ در راه ایرانم آرزوست

ای دل آهنگ نبردم آرزوست
صحنه ی دیدار مردم آرزوست

صحنه ی پیکار با اهریمنان
دوره ی پایان دردم آرزوست

جنگ بهر عزت و آزادگی
سرخی سیمای زردم آرزوست

جنگ بهر انتقام از دشمنان
خفتن اندر خاکم آرزوست

خفتن اندر خاک،گرد آب و گل
خفتن اندرخون گرمم آرزوست

تا به کی افتادگی و بندگی
مرگ خوش فرجامم ، ایندم آرزوست

تا به کی دور از عزیزان و کسان
زین سپس دیدار یارم آرزوست

من ز کف قفقاز و افغان داده ام
کی نمایم صلح؟جنگم آرزوست

وارهاندن ملک بحرین و بلوچ
از کف بیگانگانم آرزوست

بر سراسر سرزمین این فلات
یک درفش کاویانم آرزوست

๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑

درد وطن

زاظهار درد ، درد مداوا نمیشود
شیرین دهان بگفتن حلوا نمیشود

درمان نما ، نه درد که با پا زمین زدن
این بستری زبستر خود پا نمیشود

میدانم ار که سر خط آزادگی ما
با خون نشد نگاشته ، خوانا نمیشود

باید چنین نمود و چنان کرد چاره جست
لیکن چاره با من تنها نمیشود ؟

تنها منم که گر نشود حکم قتل من
: حاشا ، چنین معاهده امضا نمیشود

گر سیل سیل خون زدرودشت ملک هم
جاری شود ؟ معاهده اجرا نمیشود

مرگی که سر زده بدر خلق سر زند
من در بدر پی وی و پیدا نمیشود

ایرانی ار بسان اروپائیان نشد
ایران زمین بسان اروپا نمیشود

زحمت برای خود کش که خود بخود
اسباب راحت تو مهیا نمیشود

کم گو که کاوه کیست تو خود فکر خود نما
با نام مرده ، مملکت احیا نمیشود

ضایع مساز رنج و دوای خود ای طبیب
دردیست درد ما که مداوا نمیشود

مرغی که آشیانه بگلشن گرفته است
او را دگر ببادیه مأوا نمیشود

جانا فراز دیدۀ ، عشقی است جای تو
هر جا مرو ، ترا همه جا ، جا نمیشود

๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑

صفت ممالک بهشت نشان ایران

بهشت برين است ايران زمین
بسیطش سلیمان و شان را نگین

بهشت برین باد جان را وطن
مبادا نگین در کف اهرمن

بود تا بر افلاک ، تابنده هور
ز بوم و برش چشم بد باد دور

کسی کو به بینش بود دیده ور
جهان را صدف داند ،ایران گهر

زمین سرخوش ازابرنیسان اوست
گهر خاک ریگ بیابان اوست

دماغ خرد ازهوایش ترست
نم چشمه ساران او کوثرست

مسیحای خاکش به تن جان دهد
ز هر خشت او نور ایمان دمد

نظر در تماشای آن بوم و بر
بود چشم یعقوب و روی پسر

خراشد دلی گر به ویرانه اش
کند دلدهی خاک مردانه اش

کهن قلعه هایش چو حصن فلک
کبوتر مثالان برجش ملک

سوادش بود دیده روزگار
یک از خانه زادان او نوبهار

گراز فخر بالد به کیهان ، کمست
که اصطخر او تختگاه جمست

فریدون،یک ازخوشه چینان اوست
سلیمان هم از خوش نشینان اوست

بود لرزه درکشور روم و روس
ز روزی که می کوفت کاووس، کوس

کهین کاخش ایوان کیخسرویست
کمین طاق او غرفه کسرویست

دهد بیستونش ز فرهاد یاد
همان کار پرداز عشق اوستاد

بود غنچه لالائی در حساب
بدامان الوند او آفتاب

دهد جوی شیرین زشیرین نشان
شکر خیز خاکش بود اصفهان

حزین لاهیجی -دوره صفوی

๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑

پریشانی ایران

ای دوست ببین بی سر و سامانی ایران
بدبختی ایران و پریشانی ایران

از قبر برون آی و ببین ذلت ما را
این ذلت ایرانی و ویرانی ایران

آوخ که لحد ، جای تو شد تا بقیامت
! رفتی و ندیدی تو پریشانی ایران :

از وضع کنونی و زبدبختی ملت
زین فقر و پریشانی و ویرانی ایران

گردیده جهان تیره و گشته ست دلم تنگ
گوئی که شدم حبسی و زندانی ایران

بگرفته دلم سخت زاوضاع کنونی
بیچارگی و محنت و حیرانی ایران

" عشقی " بود ، ار نوحه گر امروز عجب نیست خون می چکد از دیدۀ ایرانی و ایران

میرزاده عشقی

๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑

ایران زمین

تو ای پر گهر خاک ایران زمین که والاتری از سپهر برین

هنر زنده از پرتو نام توست
جهان سرخوش از جرعۀ جام توست

بَر و بوم این ملک پاینده باد
بمان خرم ای خاک مینو سرشت

که در چشم ما خوشتری از بهشت
ترا زدل و جان پرستنده ایم

روان را به مِهر تو آکنده ایم
بَر و بوم این ملک پاینده باد

مخور غم که آمد بهار امید
زشام سیه زاد صبح سپید

به تدبیر سر حلقۀ راستان
شده مُلک جَم غیرت باستان

بَر و بوم این ملک پاینده باد رهی معیری

๑۩ چو ايران مباشد تن من مبــــاد ۩๑

وطن يعنی درختی ريشه در وطن يعنی درختی ريشه در خاک
اصيل و سالم و پر بهره و پاک
وطن خاکی سراسر افتخار است
که ازجمشيد واز کی يادگار است
وطن يعنی سرود پاک بودن
نگهبان تمام خاک بودن
وطن يعنی نژاد آريايی
نجابت مهرورزی باصفايی
وطن خاک اشو زرتشت
که دل را می برد تا اوج خورشيد
وطن يعنی اوستا خواندن دل
به آيين اهورا ماندن دل
وطن تير و کمان آرش ماست
سياوش های غرق آتش ماست
وطن نقش و نگار تخت جمشيد
شکوه روزگار تخت جمشيد
وطن منشور آزادی کوروش
شکوه جوشش خون سياوش
وطن يعنی خزر صياد جنگل
خليج فارس رقص نور مشعل
کنون ای هم وطن ای جان جانان
بيا با ما بگو پاينده ايران
بيا با ما بگو پاينده ايران
Reza Shah the Great

SHAHIDAN VATAN

شاهنشاها سر از خاک بردارو ایران ببین... که ویران است بی توایران زمین ..Show your support for the group
and copy the code onto your page!

Proud to be Persian Join This Group

Proud to be Persian Join This Group

-IRAN_____IRAN____________________________________________ _IRANIR__IRANI____________________________________________ _IRANIRANIRANI____________________________________________ _IRANIRANIRANIR___________________________________________ __IRANIRANIRANI_______________IRANIRANIRANIRA_____________ __IRANIRANIRANIRANI_________IRANIRANIRANIRANIR____________ __IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIR__________ ___IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRA________ ___IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRA________ __IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRNAIRA_________ _IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRAN_________ _IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRA__________ __IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIR__________ __IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIR__________ ___IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANI__________ ____IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRAN__________ _____IRRNIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRA__________ ______IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANI_______ _____IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIR_______ ______IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRAN________ ______IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIR__________ __________IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIR__________ ___________IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIR_________ ___________IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRIRA______ _____________IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIIRA_____ ______________IRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRANIRAN____ ___________________RANIRANIRANIR____IRANIRANIRANIRANIRAN__ ______________________IRANIRAN_______IRANIRANIRANIRAN_____ _____________________________________IRANIRANIRANIRAN_____

Proud to be Persian Join This Group

Proud to be Persian Join This Group

Music:

Persepolis Recreated



..
.. .. .. .. .. .. .. ..

Books:

..

..
Unforgettable IRANIAN

( Martyr General Abdolmalekpor)
And Thousands of people
who were executed
by the Islamic regime of IRAN

(Cyrus The Great)

Darius The Great

Khashayar Shah
(KING Xerxes)

(Babak Khoramdin)

(Nader Shah Afshar)

(Amir Kabir)

Majesty
(Reza Shah Kabir)

Majesty
Reza Shah II

Majesty
Mohammad Reza Pahlavi

Athlete
Shaban Jafari

Athlete
GOLAMREZA TAKHTY

Martyr Akbar Mohammadi

Ahmad Batebi

Atefah Sahaaleh

Proud to be Persian

View All Members
..

Please sign the petition to STOP STONING FOREVER

My Blog

Lance Armstrong

Lance Armstrong (b. as Lance Edward Gunderson September 18, 1971, Plano, Texas) is a former American professional road racing cyclist. He won the Tour de France a record-breaking seven consecutive yea...
Posted by A1H †©/ .HFE '2 BD( ~'© ./' 4'G EÌGF FHÌ3E (.'© on Thu, 28 Aug 2008 08:25:00 PST

My Videos

(BA)2K Reza Shah the Great Imam Amad NO WAR Monajat ...
Posted by A1H †©/ .HFE '2 BD( ~'© ./' 4'G EÌGF FHÌ3E (.'© on Tue, 25 Mar 2008 09:49:00 PST

???????? ???? (Chahar Shanbeh Suri ) or (Red Wednesday)

Chahar Shanbeh Suri - red wednesday Bonfire Festival On the eve of the Wednesday before Norooz, the Iranians celebrate Chahar Shanbeh Suri. This is commonly known as the Wednesday Feast or th...
Posted by A1H †©/ .HFE '2 BD( ~'© ./' 4'G EÌGF FHÌ3E (.'© on Fri, 29 Feb 2008 01:21:00 PST

Iranian History 8000BC-1979

Predynastic Era5000 BC -- The Haji Firuz Tepe Wine Jar, discovered in Iran, is the oldest archaeological finding of wine-making in the world.3900 BC -- Sialk (near Kashan), the first city on the Irani...
Posted by A1H †©/ .HFE '2 BD( ~'© ./' 4'G EÌGF FHÌ3E (.'© on Fri, 19 Oct 2007 02:23:00 PST

Persia (IRAN) Contribution to the World

IRAN (Persia) Contribution to the World Agriculture Iran has helped the development of agriculture in two ways: first by controlling the forces of nature and domesticating animals and plants existin...
Posted by A1H †©/ .HFE '2 BD( ~'© ./' 4'G EÌGF FHÌ3E (.'© on Tue, 12 Jun 2007 09:26:00 PST

Persepolis

Persepolis Recreated Seized and burned by Alexander  conquering army, shaken by uncounted earthquakes, eroded by 25 centuries of rain, fluctuating temperatures and scouring winds, Persep...
Posted by A1H †©/ .HFE '2 BD( ~'© ./' 4'G EÌGF FHÌ3E (.'© on Mon, 04 Jun 2007 09:52:00 PST

Engineering an Empire - The Persians

Engineering an Empire - The Persians            (Part 1)    (Part 2)      (Part 3)     ...
Posted by A1H †©/ .HFE '2 BD( ~'© ./' 4'G EÌGF FHÌ3E (.'© on Mon, 04 Jun 2007 12:22:00 PST

AN IRANIAN-AMERICAN POEM

AN IRANIAN-AMERICAN POEMWe all came from Iran, to the land of uncle Sam. We went from eating nimroo, to eating eggs & pancakes. Oh my!, how times have changed now, from when we were just boys. Wh...
Posted by A1H †©/ .HFE '2 BD( ~'© ./' 4'G EÌGF FHÌ3E (.'© on Wed, 16 May 2007 11:09:00 PST

Before and After

                          Before and After        ...
Posted by A1H †©/ .HFE '2 BD( ~'© ./' 4'G EÌGF FHÌ3E (.'© on Sat, 05 May 2007 05:04:00 PST

We are not Arab!

  It is a common mistake among non-Iranians that they think we are Arabs, speaking and writing in Arabic. I remember a few years ago that a Russian astronaut had sent a letter to an Iranian s...
Posted by A1H †©/ .HFE '2 BD( ~'© ./' 4'G EÌGF FHÌ3E (.'© on Wed, 25 Apr 2007 12:16:00 PST